امروز: پایان گرفتن مذاکرات ایران و کشورهای ۱+۵ در ژنو در فضایی مثبت، مقامهای ایران و غرب را درباره رسیدن به توافق امیدوارتر کرده است. با این حال اینکه تحولات دیپلماتیک اخیر تا چه حد میتواند به عنوان نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا تبدیل شود سوالی است که با دکتر فیاض زاهد استاد دانشگاه و عضو حزب اعتماد ملی در میان گذاشتیم.
دکتر فیاض زاهد معتقد است که آقای روحانی و اوباما به «زمانه سازگار» برخورد کردهاند و شاید این زمانه سازگار و شرایط بین المللی در دو طرف به شرایط داخلی دو کشور کمک کند که هم آمریکا از وضعیت قابل تامل ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک ایران استفاده کند و هم ایران از توان آمریکا در حل برخی منازعات از جمله کاهش تحریمها و عادی سازی روابط و کاهش تنش میان دولت ایران و آمریکا بهره ببرد.
متن گفتگوی «جرس» با دکتر فیاض زاهد که پیش از آغاز مذاکرات ایران و و کشورهای ۱+۵ در ژنو انجام شده است در پی میآید:
عدم اعتماد بین ایران و آمریکا یکی از عوامل اصلی تیرگی رابطه سی و پنج ساله این دو دولت بوده است. این بیاعتمادی از کجا نشات میگیرد؟
این بیاعتمادی به جهت نقشی که دولت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد بازی کرد و حمایتهای بیدریغ او از نظام پهلوی و برآمدن نیروهای انقلابی و تعارضی که با رژیم شاه داشتند سوابق تاریخی دارد. بیتدبیری دولت وقت آمریکا در نوع تعاملی که با جریان انقلاب اسلامی در ایران داشت، منجر به ماجرای گروگان گیری شد و بعد از آن هم حمایتهای پنهان و آشکار دولت آمریکا از عراق یا سکوتی که در حمله عراق به ایران نشان داد، همه از جمله عواملی بودند که فاصله دو کشور را بیشتر کرد و سایهای از اتهامات تاریخی، سیاسی، بین المللی و منطقهای به حدی تکرار شد که به تعبیر آقای خاتمی تبدیل به یک دیوار بلند بیاعتمادی شد. طبیعی است که منافع بسیاری ایجاب میکرد که این دیوار بیاعتمادی ضخیمتر و بلندتر شود و دو کشور نتوانند اتصال منافع به یکدیگر داشته باشند. از یک سو تندروهای داخلی و از سوی دیگر تندروهای مقیم آمریکا مخصوصا لابی اسرائیلی به این بحران دامن زدند تا به سی و سه سال کشید و البته ماجرهای دیگری هم اتفاق افتاد که در این فرصت کوتاه مجال پرداختن به آنها نیست.
علی رغم ریشههای تاریخی تیرگی روابط بین دو کشور و گامهایی که آقای روحانی برای تعامل برداشتهاند، به نظر شما آیا بدون نظر موافق رهبری این گره تاریخی باز خواهد شد؟
نه دولت آقای روحانی و نه هیچ دولت دیگری در فضای سیاسی موجود بدون اذن و اجازه مقام رهبری امکان گفتگو و ایجاد مناسبات بین روابط ایران و آمریکا را نخواهد داشت. حال که آقای روحانی توانسته به تلفن آقای اوباما پاسخ دهد و یا اینکه آقای ظریف در جلسهای حضور پیدا کنند که جان کری در کنار او بنشیند قطعا نتیجه هماهنگی بین مقامات عالی رتبه است و حتما آقای روحانی این اطمینان و اعتماد را از مقام معظم رهبری گرفته و ایشان هم اجازه را به دولت روحانی داده تا اقدام کند. علت آن هم مشخص است و هم دولت ایران و هم دولت آمریکا به این نتیجه رسیدهاند که اگر بتوانند قدمهاهای مثبت در جهت درک منافع یکدیگر و سهم مشترک در خصوص نیازهای دو کشور بردارند به نفع هر دو خواهد بود. به باور من از نظر تاریخی براساس آن شعار سنتی که آمریکاییها میگویند که آمریکا در زمان درست و در مکان درست توسط انسانهای درست شکل گرفته است حالا آن وضع پدیدار آمده است. من از تعبیر ماکیاولی در کتاب شهریار استفاده میکنم که میگوید یک سیاستمدار موفق حاصل دو نکته است یکی فضیلت و دیگری زمانه سازگار. بر همین اساس فکر میکنم آقای روحانی و اوباما به «زمانه سازگار» برخورد کردهاند و شاید این زمانه سازگار و شرایط بین المللی در دو طرف به شرایط داخلی دو کشور کمک کند که هم آمریکا از وضعیت قابل تامل ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک ایران استفاده کند و هم ایران از توان آمریکا در حل برخی منازعات از جمله کاهش تحریمها و عادی سازی روابط و کاهش تنش میان دولت ایران و آمریکا بهره ببرد. همینطور منزوی کردن سیاست رادیکال دولتهای اسرائیل به خصوص دولت نتانیاهو بر بیاید؛ ضمن اینکه ایران بتواند با نزدیکی به آمریکا دست برتر را در منطقه در قبال رقبای منطقهای و سنتی خود از جمله عربستان سعودی و ترکیه پیدا کند. البته مقامهای ایرانی میدانند که نزدیکی به دولت آمریکا و کاهش تنش دست آنها را در تعامل و بازی کردن با طرفهای جدید آسیایی از جمله هند، چین و همسایه قدرتمندش روسیه بازتر خواهد کرد و امکان بازی بهتری را فراهم میکند. از همین رو بایستی دیپلماتهای ورزیدهای را به رهبری آقای ظریف که درک درستی از شرایط موجود دارند بکار بگیرند. قطعا منافع اقتصادی تندروها در تنش بین دو کشور است که البته من بخشی از آن را ناشی از تلاشهای ایدئولوژیک صرف نمیدانم و لابیهای کشورهای منطقه و لابیهای کشورهای صاحب نفوذ در تخریب روابط دو کشور موثر بودند که بعدها در تاریخ اثبات خواهد شد.
رابطه با امریکا بنیادیترین مشکل روابط خارجی ایران در سه دهه گذشته بوده است. در دولت خاتمی تلاشهایی جدی برای برقراری مذاکرات مستقیم صورت گرفت که منجر به برقراری روابط نشد. به نظر شما وجه اشتراک و افتراق سیاست تنش زدایی خاتمی و روحانی در چیست؟
آقای خاتمی «زمانه سازگار» را همراه خود نداشت، چه بسا تعامل بین آقای خاتمی و آقای کلینتون میتوانست خیلی عمیقتر و بنیادیتر شکل بگیرد اما خاتمی از آن پشتوانه و حمایت همه جانبه حاکمیت برخوردار نبود. آقای روحانی به دلیل سوابق طولانی مسئولیت سیاسی، امنیتی و نمایندگی مقام رهبری در شورای عالی امنیت ملی و همینطور نوع رویکردی که به اوضاع سیاسی داخلی دارد و منش ایدئولوژیکی که خود آقای روحانی دارد مورد اعتماد و حمایت بیشتری خواهد بود. با درنظر گرفتن این نکته که شرایط داخلی با دوران آقای خاتمی خیلی فرق کرده است. در حقیقت شرایط داخلی در ایران آسیب پذیری اقتصاد ملی را افزایش داده و مقامها به این مسئله پی بردهاند. البته نقطه انعطاف دولت آمریکا هم بالاتر رفته است. دولت آمریکا در افغانستان و عراق به آنچه که میخواسته شاید بطور مطلوب دسترسی پیدا نکرده است و نزدیک دو سال در ماجرای سوریه درگیر است و نمیتواند بدون تعامل مثبت ایران به آن خاتمه دهد. مجموع این عوامل میتواند به دولت آمریکا کمک کند که تحلیل درست تری از نقش و موضع ایران در منطقه داشته باشد. بنابراین شرایط دو طرف با دوره آقای خاتمی فرق کرده است و این سبب میشود که دو کشور پالسهای مثبتتر و ادراک بهتری از شرایط بهمدیگر ارائه کنند.
برخی در داخل مخالف سیاست تنش زدایی در روابط دو کشور هستند و معتقدند که برقراری چنین رابطهای با منافع ملی ایران در تعارض است. نظر شما چیست؟
اساسا من این دسته بندی را قبول ندارم و معتقدم که منافع ملی هر کشوری مبتنی بر واقعیتها در عرصه سیاست منطقهای و بین المللی روشن میشود. بر همین اساس هم دولت و ملت هر دو کشور از دوری و فقدان مناسبات مثبت در سالهای گذشته لطماتی را متحمل شدهاند. آمریکاییها در نقش دوستی با ملت ایران میتوانستند اهداف خود را بهتر در منطقه پیش ببرند و ایران هم میتوانست استراتژی برد ـ برد را در سالهای گذشته پشت سر بگذارد. ایران بابت دوری از آمریکاییها در صحنه بین المللی هزینه بسیار سخت اقتصادی را متحمل شدند و دولت روسیه و چین در حد قراردادهای ترکمنچای با ایران رفتار کردند و نمونهاش را در ماجرای پرونده نیروگاه اتمی بوشهر شاهد بودیم. بنابراین اگر ما بتوانیم به یک سطح معقول از مناسبات البته با پرهیز از ذوق زدگی و تعجیل برسیم، پایه مناسبی برای درک منطقی موقعیت ایران در منطقه و اصلاح روشهای خود در عرصه سیاست داخلی و خارجی است. طبیعتا به دلیل اینکه شرایط و صورت مسئله تغییر کرده پاسخها به این صورت مسئله در منطقه میتواند تغییر کند و آنچه که مهم است حفاظت از ارزشهای انقلاب اسلامی، ارزشهای ماندگاری که براساس آنها ملت ایران انقلاب کردند و شرایط اصلاح بهبود زندگی مردم و حفظ استقلال و هویت سیاسی و ملی کشور مهم است. لزوما این شرایط در نتیجه تعارض و جنگ و تنش دائمی محقق نخواهد شد؛ همانگونه که در داستان روابط ایران و عربستان امام خمینی گفته بودند که اگر صدام را ببخشیم، فهد را نخواهیم بخشید؛ اما در زمان خودش هم با صدام و هم با فهد به گفتگو پرداختیم و مشکلات را حل و فصل کردیم و خود امام هم پیشگام بودند که مسائلمان با عربستان حل شود. برخی از این مواضع و دیدگاههایی که گفته می شود مربوط به زمان خودشان هستند و وحی نیستند که منزل شوند، بلکه وقتی شرایط سیاسی تغییر می کند می توان پاسخ های سیاسی مناسبت تری هم به آنها داد.
همانگونه که تصمیم گیرنده اصلی در ایران در خصوص مذاکره با آمریکا با رهبری است، در آمریکا هم قوه مجریه بدون نظر مثبت کنگره که تحت نفوذ لابی اسرائیل است نمی تواند حرف آخر را در رابطه با ایران بزند. همین ساختارسیاسی آمریکا، ایران را با چالشی در حوزه دیپلماسی عمومی مواجه کرده است. آیا ایران برنامه ای در این زمینه دارد؟
هر دو طرف این مشکل را دارند و باید قدمهای منطقی، استوار و هماهنگ با وضعیت داخلی بردارند. همین طور که دیدیم در زمان بازگشت آقای روحانی عده ای در فرودگاه به ایشان حمله کردند و کفش پرتاب کردند که تقریبا در تاریخ ایران بی سابقه است و ما هم عادت کرده ایم که بشنویم که این کار گروههای خودسر بوده است، اما قطعا در ایران گروههایی هستند که از نزدیکی رابطه ایران و آمریکا خرسند نخواهند بود و همه آن هم بخاطر تضاد با منافعشان نیست بلکه درک ایدئولوژیک متفاوتی نسبت به شیطان بزرگ دارند که یک شبه بر طرف نخواهد شد. نمی شود سی و سه سال مدام به ملتی گفت که آمریکا شیطان بزرگ، امپریالیست، خونخوار و استعمارگر است و یک شبه بتوان آن مسئله را حل کرد. در آمریکا هم همین مشکل وجود دارد. لذا هر دو دولت باید قدمهایی را بردارند، بطوریکه قدرت سوء استفاده به مخالفین داخلی را ندهند. قدمهایی مثبت و سازنده ای برداشته شود که به دو دولت امکان ادامه این مسیر را بدهد. دولت آمریکا باید از فرصت دولت آقای روحانی استفاده کند و همینطور دولت آقای روحانی هم باید از فرصت دولت دموکرات و شخصیت آقای اوباما که خیلی بدنبال جنگ جدیدی در منطقه نیست استفاده کند. اگر دو طرف از این فرصت ها استفاده نکنند معلوم نیست در شرایط دیگر چه دولتی بر روی کار باشد و با چه رویکردی به عرصه مناسبات بین المللی نگاه کند. حال که مقام رهبری در ایران چراغ سبز به دولت نشان داده است و دولت آمریکا از وزن ایران در مناسبات منطقه ای آگاه است قدمهای مثبتی بردارد و حسن نیت خود را نشان دهد و تحریمها را کاهش دهد. همچنین می تواند نسبت به برخی از فروش اقلام از جمله داروها و فروش برخی از قطعات هواپیماها بعنوان اقدامات نمادین و مثبت و سازنده اقدام کند. دولت ایران هم می تواند متناسب با آن گامهای مثبتی را البته نه تنها در حد حرف و شعار بردارد و نشان دهد که بصورت صادقانه و جدی به دنبال این است که سطح تنش را کاهش دهد. اما اینکه انتظار داشته باشیم که این مشکلات سی و چند ساله در کوتاه مدت حل شود انتظار درست و قابل تاملی نیست.
هر دو دولت آمریکا و ایران می دانند دوره "برد - باخت " به پایان رسیده است و تلاش آنها به بازی برد ـ برد است آیا مذاکرات آتی ایران و امریکا به نتیجه مورد نظر طرفین یا حداقل نیمه بردـ نیمه برد خواهد رسید؟
البته پیش گویی کار پیامبران است و من و شما چنین امکانی نداریم اما آنچه که از فضای سیاسی دو کشور می توان استنباط کرد این است که دو کشور حسن نیت دارند و علاقمند هستند که این حسن نیت را به طرف مقابل نشان دهند. اگر چنین اراده ای وجود داشته باشد در آن صورت می توان راه حل هایی را پیدا کرد که در گفتگوهای نزدیک و تخصصی می توان بر روی آنها متمرکز شد و من آینده این رویکرد جدید را مثبت می بینم.
به راه حل هایی در این زمینه اشاره کردید. آیا پیشنهادی در این زمینه دارید؟
به علت اینکه در جریان ریز این مذاکرات نیستم طبیعتا نمی توانم پیشنهاد مشخصی دهم اما دولت آمریکا می تواند به نشانه حسن نیت کاهش برخی از تحریم های مشخص را اعلام کند و دولت ایران هم بطور مشخص در حوزه هایی که آمریکا بر روی آن حساسیت دارد مانند مسئله عراق و افغانستان یا مسئله مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل و یا بطور مشخص در مورد پرونده هسته ای قدمهایی بردارد. برای مثال بگوید حاضر است مسئله کاهش درصد غنی سازی را به بحث بگذارد یا بطور دواطلبانه برخی از فعالیت های خود را در برخی از مراکز هسته ای بطور محدود و داوطلبانه به تعلیق درآورد. اینها قدمهایی است که دو طرف می توانند بر روی آن گفتگو کنند اما دولت آمریکا باید بداند که وضعیت آقای روحانی وضعیت بسیار شکننده ای است و اگر امتیازات و قدمهای مناسب را برندارند تندروها در داخل به دولت روحانی امکان قدم گذاشتن در این مسیر را نخواهند داد و حتی فشار را بر رهبری هم افزایش خواهند داد.
مژگان مدرس علوم
نظر شما