امروز: دختر هیچ سیاستمداری در ایران به اندازه او در حاشیه و متن سیاست قرار نگرفته است. بیمحابا حرفش را میزند و هزینه اعتقادش را هم میدهد. بسیاری از تابوهای زنانه جامعه مردسالار ایران را شکسته و میگوید رفتارش عکسالعمل طبیعی به آن چیزی است که در بطن اجتماع رخ میدهد. البته این رفتار در غالب موارد با مقاومت گروههای تندرو مواجه میشود و گاهی هم پدر نصیحت و حتی تشری میزند که نباید فلان کار را میکردی. هر چه هست او امروز از نظر دستگاه قضایی ایران نه تنها مجرم حبس کشیده که متهمی است تبرئه شده در پروندهیی تازه که دیروز به سرانجام رسید.
بزرگترین ناراحتیاش را باور کردن شایعات ریز و درشت علیه خود و خانواده عنوان میکند. خانهاش معمولی است نه تجملاتی است و نه غرق در ثروت. یک زندگی متوسط رو به بالا مثل همه نمایندگان سابق مجلس. فائزه هاشمی در روزهایی که درگیر دادگاه تازهاش بود با روزنامه اعتماد گفت و گویی انجام داده که به شرح زیر است:
به عنوان شروع میخواهم بحث را اینگونه شروع کنم که چرا فائزه هاشمی همیشه خاصترین دختر در بین فرزندان مقامات عالی جمهوری اسلامی بوده است؟ چرا هیچوقت نخواستید مانند دختران سایر بزرگان نظام بیحاشیه و آرام زندگی کنید؟
اینکه خاص بودهام برداشتی است که دیگران میکنند چون من خودم را خاص نمیدانم. من خودم را عادی و معمولی میدانم. اما اینکه متفاوت بودهام موضوعی نبوده است که برای آن فکر و برنامه خاصی داشته باشم. من همیشه سعی کردهام که خودم باشم. شرایط جامعه من را به سمت و سویی برد که رفتارهایی اینگونه داشته باشم.
رفتار اجتماعی شما در دو دهه گذشته به گونهیی بوده است که عنوان ساختارشکن را به راحتی میتوان به آن اطلاق کرد. این ساختار شکنی ریشه در چه چیزی دارد؟
معمولا در ارتباط با هرموضوعی رفتاری که فکر میکنم درست است انجام میدهم. برخی عرفها در جامعه ما تحمیلی است، عرف تحمیلی هم فاقد ارزش است و ماندگار نمیتواند باشد. بنابراین من هم جایی که اعتقاد به آن عرف نداشته باشم و آن را منطقی و به نفع جامعه به ویژه زنان و دختران ارزیابی نکنم الزامی به رعایت آن نمیبینم. بعضی عرفها خود به خود به وجود میآید و پایگاه ارزشی واقعی در جامعه دارند که من هم معمولا از آنها تبعیت میکنم. اما برخی عرفها ساختگی است، تحمیلی است، در تضاد با حقوق انسانها و به ویژه حقوق زنان است. عرف غیرمنطقی و مصنوعی دوام نمیآورد. عرف که قانون یا دین نیست که همه موظف به انجام آن باشند. اگر عرف با خواستههای جامعه مطابقت داشته باشد کمکم شکل میگیرد و با مرور زمان و قبول جامعه ماندگار میشود وحتی در مقابل ساختارشکنیها نیز باقی میماند. اما عرفهایی که چنین پایگاهی ندارند و اجباری هستند همانطور که سریع آمدهاند سریع هم میروند. نکته بعدی کلیشههاست. الفاظ و رفتارهای کلیشهیی به دلم نمینشیند و نمیتوانم بپذیرم. در کلیشههای رایج کلمات و مفاهیم را از معنای اصلی و واقعی آن خارج کردهاند و انتظاردارند همه این را تکرار کنند. مثلا کسانی که میخواهند ادای غربیها را در بیاورند یا از آن طرف تظاهر کنند که خیلی مومناند یا موارد بسیار دیگردر حیطههای سیاسی، اجتماعی و... چیزهایی که در جامعه به صورت کلیشهیی و بدون منطق باب میشود را نمیتوانم تقلید و تکرار کنم که بعضی اوقات دردسرساز هم شده است.
با همین منطق رفتار اجتماعی خود را تنظیم میکنید؟
معمولا بله. اینها رفتارها و عکسالعملهای طبیعی من است و سعی در سرکوب آن نکردهام زیرا از نظر من با ارزش هستند و ویژگیهایی هستند که افراد را از این طریق بهتر میشود شناخت. درضمن هیچوقت نتوانستهام چیزی را نشان دهم که نیستم یا اعتقادی به آن ندارم. این را یکجوری دورویی و بیصداقتی میدانم.
عرض من این است که با همین منطق به یکباره دختر آیتالله هاشمی با شلوار جین و روسری رنگی تابوهای بسیاری را برای زنان میشکند؟
هر دو علاوه بر اینکه یک سلیقه شخصی بود تابوشکنی در مقابل محدودیتها و عرفهای اجباری بود. شاید از طرف دیگران هم این رفتارها تکرار شد تا منجر به شکسته شدن این محدودیتها شد. فکر میکنم در برابر افکار تحمیلی و فشارهای گروههای خاصی ایستادگی کردم که به نظر میرسد عموم جامعه هم تفکراین گروهها را قبول نداشتند چون اگر غیر از این بود این رفتارهای من نمیتوانست ادامه یابد و به طور طبیعی توسط اکثریت جامعه پس زده میشد، نه تنها اینطور نشد بلکه مورد استقبال نیز قرار گرفت حتی توسط بسیاری از خانوادههای مذهبی. سالهاست که بسیاری از زنان اصولگرا هم روسریهای رنگینشان از زیر چادرهایشان بیرون است.
دختر آیتالله هاشمی بودن باعث نمیشد خود حاج آقا به شما تذکر بدهد؟ خاطرهیی دارید که ایشان به شما تذکراتی در حوزه رفتارهای اجتماعی بدهند؟
در این موارد به یاد نمیآورم. ولی موضوعات دیگری بوده که تذکر دریافت کردهام.
میتوانید بگویید در چه حوزههایی بوده است؟
برای مثال در روزنامه زن، مثلا چرا فلان موضوع تیتر یک شد و به صفحه دوم نرفت. توصیه، تذکر و گاهی هم تشر از ایشان دریافت کردهام.
رفتارهای ساختارشکنانه شما به زعم برخی، در سالهایی انجام شد که حاج آقا مسوولیتهای ویژه حکومتی داشتند. چرا در آن مقطع رفتار سیاسی شما زاویه جدی با پدر و به تبع آن نظام داشت؟
تا جایی که به خاطر میآورم این رفتارها زاویهیی جدی با افکار آقای هاشمی نداشت و برعکس در بسیاری موارد حامی هم بود. به نظرم بخش عمده حاکمیت در آن زمان نیز با این عرفها و کلیشههای ساختگی همسویی جدی و عمیق نداشت. در آن دوران بسیاری از محدودیتها به تبع شرایط افراطی آن زمان شکل گرفته بود.
ماجرای تعطیلی روزنامه زن چه بود؟
روزنامه زن خوشایند خیلیها نبود. روزنامه زن اصلاحطلب و مدافع حقوق زنان بود و مورد خشم بخشی از مسوولین قرار داشت و روزنامه هم مثل خیلی از روزنامههای اصلاحطلب در سال ۱۳۷۸ توقیف شد.
مدت توقیف چه زمانی تمام شد؟
حدود هفت سال پیش تبرئه و آزاد شد.
نمیخواهید دوباره چاپ کنید؟
نه. در حال حاضر انگیزه و برنامهیی برای این کار ندارم.
حتی فضای جدید پس از انتخابات هم این انگیزه را به شما نمیدهد؟
هنوز که نداده است. کمبود روزنامه نداریم. آن زمان نگاهم به زنان بود. البته الان هم شرایط تغییر چندانی نسبت به آن زمان نکرده است و در بعضی حیطهها پسرفت هم داشتهایم.
هرچه از سالهای پایانی دهه ۷۰ عبور میکنیم شما و اصلاحطلبان به هم نزدیکتر میشوید. فائزه هاشمی به ویژه از ۸۸ به بعد اصلاحطلب و حتی رادیکال نامیده میشود. فائزه هاشمی، نماینده مجلس اصولگرای پنجم حتی کنار معترضان قرار میگیرد. آیا شما تغییری در رفتار خود داشتید؟
به خاطر نمیآورم هیچگاه اصولگرا بوده باشم یا کسی مرا اصولگرا خطاب کرده باشد، البته منظورم اصولگرا در چارچوب تقسیمبندیهای سیاسی است. من از همان زمانی که وارد فعالیتهای اجتماعی و بعد از آن هم وارد مجلس شدم همیشه مورد غضب گروههای افراطی راست قرار داشتم. گروههای فشار هیچوقت نسبت به من در مخالفت و برخورد کوتاهی نکردهاند. در ایام تبلیغات مجلس پنجم به برنامههای تبلیغاتی و سخنرانیهای من حمله میکردند. شما اگر گذشته را مرور کنید متوجه میشوید که این ابراز لطفها مسبوق به سابقه است و از همان دهه ۷۰ مورد غضب اینها بودهام. بنابراین من تغییر رفتار ندادم و از همان ابتدا انگار که اصلاحطلب بودم. حزب کارگزاران هم که من فعالیت سیاسیام را با آن شروع کردم یک حزب اصلاحطلب بود. اما از وقایع سال ۸۸ به بعد فضا امنیتیتر و بستهتر شد و همچنین تکنولوژی و کانالهای اطلاعرسانی گستردهتر و عمومیتر شد و در نتیجه رفتارها بیشتردیده وشنیده شد و مردم بیشتر آگاه شدند، وگرنه من همان هستم که بودم. نسل سومیهای انقلاب کمتر دهه ۷۰ را به خاطر میآورند و بیشتر با وقایع پس از انتخابات ۱۳۸۸ مرا شناختند. برای من تاریخ با شدت و ضعفهایی در این دو دهه اخیر تکرار شده است.
در مجلس پنجم چه رفتاری میکردید؟
مجلس پنجم مجلس خوبی بود. ما به عنوان اقلیت اصلاحطلب بین ۹۰ تا ۱۱۰ رای و گاهی هم بیشتر به تناسب موضوع داشتیم. حتی راستهای آن مجلس هم راستهای معتدل و بسیار قابل احترامی بودند. به اعتقاد من مجلس پنجم بهترین مجلس بود. فضای آن مجلس معتدلتر بود و گروهها با هم تعامل خوبی داشتند. البته به نظرم مجلس اول به لحاظ تکثر فکری مجلس واقعیتر و به اهداف انقلاب نزدیکتر بود. مجلس اول بهترین فرم و مجلس پنجم بهترین کارایی را داشت. آن زمان فضا اینگونه نبود که اصولگرایان و اصلاحطلبان در دو انتهای طیف خود و اینچنین در مقابل یکدیگر باشند. تعداد عقلا در هر دو طرف بسیار بیشتر از افراطیها بود و کشور هم تقریبا با تدبیر و عقل اداره میشد.
سال ۸۸ نقطه عطفی در زندگی خانواده آقای هاشمی بود. از ۸۸ به این طرف چه تعریف و تعبیری از شخص خودتان و خانواده هاشمی دارید؟
اتفاقی که در هشت سال اخیر و به ویژه از سال ۸۸ به بعد رخ داد این بود که جامعه متوجه شد شایعات و اتهاماتی که درباره آقای هاشمی و خانوادهاش در طول این سالها گفته شده صحت ندارد و اگر این دوره هشت ساله بلایی برای کشور و مردم بود این ویژگی مثبت را داشت که خیلی چیزها برملا شد، بسیاری از واقعیتها از زیر ابرهای دروغ و تهمت بیرون آمد و ذات و ماهیت بسیاری آشکار شد.
خب چرا این تصور به وجود آمد؟ چرا درباره خانواده دیگر سران نظام چنین شایعاتی نیست؟
البته درباره دیگران هم هست اما نه به شدت خانواده هاشمی. مگر آقای بهشتی نگفته بودند آسیاب به نوبت؟ کم درباره ایشان مطالب نادرست گفته میشد؟ به اعتقاد من شایعات بدون دلیل ساخته نمیشوند. اینگونه شایعات معمولا برای افراد تاثیرگذار و بانفوذ و مقتدردر نهایت بیاخلاقی ساخته میشوند تا بتوانند هر زمان که نیاز باشد با تخریب شخصیتی آنها رقبای خود را از صحنه خارج کنند وبعضی نیز با ترویج شایعات برای خود، کار، اموال و سرمایه خود امنیت ایجاد میکنند.
یعنی شایعات به صورت یک شبکه مویرگی پخش میشد؟
من چنین اعتقادی دارم. مثالی میزنم، در ورودی کلاردشت یک ویلای زیبا و بزرگی روی تپه توجه جلب میکند که میگفتند من مالک آن هستم. در پیگیریها حتی سرایدار آن ویلا هم گفته بود که اینجا متعلق به فائزه هاشمی است. آخر معلوم شد مالک برای کارهای شهرداری و اداری ساخت ویلا به مشکل خورده بود و این شایعه را پخش کرده بود که این ویلا متعلق به فائزه هاشمی است تا کارش در ادارات انجام شود و موفق هم شده بود. شایعاتی هم که با اهداف سیاسی پخش میشود که در دورههای مختلف شاهد آن بودهایم، نیز در همان دورهها بهره ناصواب و کارکردش را برای سازندگان آنها داشته است. خیلی عقب نرویم، مذاکرات مجلس برای بررسی کابینه آقای روحانی را اگر دنبال کرده باشید انگار هر کس کم میآورد با دروغ و اتهامزنی بر اساس شایعات به این خانواده خودی نشان میداد. خانواده هاشمی شدهاند مرغ عروسی و عزا! به نظرم اینگونه رفتارها بیشتر به فتنه شبیه است که افراد با زیر پا گذاشتن اخلاق و انسانیت و دین وبراساس بغض و عقده و کینه آن هم در قامت یک نماینده مجلس و بر خلاف سوگندی که خورده است اینگونه حرف بزند.
اما آن شایعات زمانی راه افتاد که آقای هاشمی در اوج اقتدار سیاسی بودند.
این یک برنامهریزی درازمدت است، برای فردی که کارهیی نیست یا اقتدار و نفوذی ندارد شایعهسازی چه فایدهیی دارد؟ برای افراد در قدرت معمولا شایعه درست میشود.
آیا موردی پیش آمده که بخواهید برای جلوگیری از تخریب پدر از یک رفتار یا خواسته صرف نظر کنید؟
حتما، همین طور است. برای امثال ما همانطور که شاید امتیازاتی وجود دارد محدودیتها هم کم نیست. بیشتر در دید مردم و در معرض قضاوتهای آنها قرار داریم.
شما دختر هاشمی هستید و کسی فکر نمیکرد روزی در جمهوری اسلامی یکی از فرزندان هاشمی مورد توهینهای شرمآوری نظیر آنچه آن آقا انجام داد قرار گیرد. قبول این اتفاقات برایتان چگونه بود؟
قبلا هم امثال آقایان همین داستانها را، البته نه به این وقاحت، برای من و بسیاری دیگر درست میکردند.
برسیم به ماجرای زندان. فکر میکردید یک روز به زندان بیفتید؟
نه. حتی حکم هم که گرفتم چون ناعادلانه بود فکر نمیکردم اجرا شود. البته از حکمم ناراحت نبودم و هیچوقت زندان رفتن نگرانم نمیکرد.
روزهای زندان برایتان چگونه بود؟
قبلا هم گفتهام آن روزها را بسیار دوست داشتم و دارم. تجربه عجیب و گرانبهایی بود و خدا را شکر میکنم. هنوز هم به عنوان بهترین مقطع زندگیام به آن نگاه میکنم و از کسانی که این فرصت را برایم ایجاد کردند ممنونم. زندان دنیای دیگری به روی من باز کرد. فکر میکنم روحیه خودم بود که تحدید را برایم به فرصت تبدیل کرد.
شما در زندان هم از شایعه خلاص نمیشوید. وقتی به زندان رفتید، میگفتند فائزه هاشمی وسایل ورزشی گرانقیمت و... با خود به بند برده است. شما وسایل خاصی با خود برده بودید؟
من هیچ کار خاصی برای بند زنان انجام ندادم و وسیله خاصی هم با خودم نبردم. من از وسایل آنجا استفاده کردم. زندانیان برای فراهم شدن امکانات و شرایط حداقلی سختی زیادی متحمل شده بودند.
یک روز فائزه هاشمی در زندان چطور میگذشت؟
صبحانه میخوردیم. ناهار را برای گروه خود آماده میکردم. چند ماهی مشغول ترجمه کتاب بودم و چند ساعتی در روز را به این موضوع میپرداختم. دو گروه کتابخوانی داشتیم دو تا یک ساعت در روز با هر کدام از این گروهها بودم. گفتوگو با زندانیان و شنیدن داستانهای زندگیشان. ورزش میکردیم. به نوبت حدودا ماهی یک روز بند را تمیز میکردم. هفتهیی یکبار جلسه تحلیل خبر داشتیم. به مناسبتها جلسات با موضوعات روز، سیاسی و غیرسیاسی داشتیم. حدود سه ماهی که وکیل بند بودم امورات بند و زندانیان را پی میگرفتم. در دو ماه آخر هم کار با هویه روی پارچه را یاد گرفتم و برای همبندیهایم، برخی زندانبانها و بیرونیها یادگار دوران زندان را با امضا درست میکردم.
دوستان صمیمیتان چه کسانی بودند؟
همه با هم دوست بودیم.
بعد از زندان با دوستان روابطتان حفظ شده است؟
تقریبا بله. عمق دوستیهایی که در زندان حاصل میشود چیزی نیست که به راحتی فراموش شود.
در زندان آقای هاشمی به ملاقاتتان آمد؟
یکبار آمدند. ماه دوم بود که البته به عنوان ملاقات نیامدند. مهدی هم آن زمان زندان بود و میخواست در مورد خاصی که تحت فشار قرار گرفته بود با ایشان مشورت کند. ضمن دیدن مهدی با من هم ملاقات داشتند.
کلا شما بخش عمدهیی از زندگی سیاسی و اجتماعیتان را در مخالفت گذراندهاید.
مگر مشکلات و چیزهایی که برای کسب آن تلاش داشتهام به انجام رسیدهاند که مبارزه تمام بشود؟ یا باید بیتفاوت باشی یا دایم در حال مبارزه و تلاش.
فضای جدیدی که بعد از انتخابات به وجود آمده را چگونه ارزیابی میکنید؟
بر خلاف اینکه قبل از انتخابات هیچ امیدی نداشتم الان بسیار امیدوارم که شرایط به سمتی رود که عقلانیت و تدبیر پا بگیرد. بسیاری از مشکلات هشت سال گذشته به تحریمها و موضوع هستهیی ربطی نداشت و نتیجه بیتدبیری تصمیمگیران بود. به نظر میرسد که آقای روحانی وعمده اعضای کابینه معرفی شده قادر به محقق کردن این امیدها هستند، هر چند که عدم حضور زنان در کابینه بر خلاف برنامههای منتشر شده از طرف ایشان در زمان انتخابات شروع خوبی حداقل برای ۵۰ درصد جامعه نبود.
خودتان در چهار سال آینده چه برنامهیی دارید؟
انگار محکوم به طی کردن چند باره تمام مسیرهایی هستیم که در سالهای گذشته رفتهایم. لذا برنامه اضافهیی نیاز نیست. روز از نو روزی از نو.
آیا بازگشت به سیاست در قالب تحزب یکی از گزینههای شماست؟
در حال حاضر نه. بعد از همکاری با حزب کارگزاران فعلا چنین قصدی ندارم. به جز حزب کارگزاران هم عضو هیچ حزب دیگری نبودهام.
حتی حزب جمهوری اسلامی؟ چون عدهیی میگفتند شما اوایل انقلاب عضو حزب جمهوری اسلامی بودهاید.
خیر، تا جایی که به خاطر دارم عضو حزب جمهوری اسلامی نبودهام و تنها تجربه حزبیام همان حزب کارگزاران بوده است.
نظر شما